داستان شکل گیری «جوانه‌لند» (پیدا کردن یه چیز جدید) - قسمت دوم

0


داستان شکل گیری «جوانه‌لند» (پیدا کردن یه چیز جدید) - قسمت دوم

منتشر شده در 1403/12/12

قسمت دوم: پیدا کردن یه چیز جدید


بعد از اون همه سرگردونی، فهمیدم تنها چیزی که همیشه توی زندگیم برام مهم بوده، “هنر” بوده. برگشتم به خوشنویسی، ولی یه چیزی تغییر کرده بود. حس می‌کردم دیگه برام کافی نیست. انگار دنبال یه چیز جدید بودم، یه چیزی که حتی خودم هم نمی‌دونستم چیه.


یه روز که تو کلاس خوشنویسی بودم، چشمم خورد به یه متن روی تابلو اعلانات. یه خط عجیب و متفاوت بود، یه چیزی که اصلاً نمی‌شناختم. همون‌جا زل زدم بهش، یه‌جوری که انگار زمان ایستاده بود. فقط می‌دونستم که باید یادش بگیرم.


همون موقع کلاسش رو ثبت‌نام کردم. دو ترم رفتم، اما بعدش دیگه هیچ‌جا کلاسی برای ادامه دادن نبود. یعنی اگه می‌خواستم یاد بگیرم، فقط یه راه داشتم: خودم یادش بگیرم.


همین شد که شروع کردم به سرچ کردن، و این نقطه‌ی شروع واقعی من توی خوشنویسی لاتین بود. یوتیوب، گوگل، هرجایی که می‌تونستم اطلاعاتی پیدا کنم. هر ابزاری که می‌دیدم می‌خریدم و تست می‌کردم. خارجی‌ها چجوری این خط رو استفاده می‌کنن؟ ابزارشون چیه؟ چجوری تمرین می‌کنن؟ من همه‌ی اینا رو یکی‌یکی تست کردم، تا کم‌کم خودم به یه جایی رسیدم که می‌تونستم این هنر رو به بقیه هم یاد بدم



«اینجا فقط بخشی از چالش‌های تصمیم‌گیری من بود، اما هنوز بخش‌های زیادی باقی مونده که بیشتر از همیشه برام سخت بود. اگه می‌خوای بدونی ادامه‌ی این مسیر به کجا رسید، اینجا رو ببین.» ادامه داستا

داستان زندگی
جوانه‌لند
جوانه لند