

0
داستان شکلگیری «جوانهلند» - قسمت اول
منتشر شده در 1403/12/12
قسمت اول: سالهایی که گذشت، راههایی که رفتم
سال 1384 بود، من 14 سالم بود و تازه فهمیده بودم چقدر دستخطهای خوشگل برام جذابن. همون موقع تصمیم گرفتم برم سراغ خوشنویسی فارسی، اونم با خودکار! چون حس میکردم کاربردیتر از قلم و دواته. از نستعلیق شروع کردم، بعدش شکستهنستعلیق، کمکم پیش رفتم، ولی مسیرم هیچوقت یه خط صاف نبود. چند بار کنار گذاشتمش، چند بار دوباره برگشتم. اما تهش، همیشه یه چیزی کم بود.
تو این 10 سال، مسیر زندگیم یه خط مستقیم نبود، یه پیچ و خم اساسی بود! کنکور ریاضی دادم، مهندسی صنایع قبول شدم، دانشگاه فیروزکوه! دو سال دوام آوردم، بعد گفتم نه، این اصلاً اون چیزی نیست که میخوام. انصراف دادم، دوباره کنکور دادم، دانشگاه قزوین. ولی هنوز ته دلم اون حس خلا بود. بعدش هم که دوباره تو یه مسیر از پیش تعیینشده افتادم: ارشد مدیریت صنعتی. دو سال ارشد رو خوندم، ولی درست قبل از گرفتن مدرک، یه روز گفتم “دیگه بسه!” و کلاً کنار گذاشتمش.
ولی هنوز تموم نشده بود. من که این همه سال تو مسیرای اجباری رفته بودم، انگار عادت کرده بودم همیشه راه بقیه رو برم، نه راه خودم رو. برای همین، یه حرکت عجیب زدم: کنکور تجربی! یه سال تمام درسهای پزشکی خوندم که برم دکتر بشم. ولی روز کنکور، وقتی برگه رو جلوم گذاشتن، حس کردم دارم خودمو مسخره میکنم. یه نگاه به سوالا انداختم، بعد همون اولِ آزمون، برگه رو تحویل دادم و از سالن زدم بیرون. اون لحظه، لحظهای بود که فهمیدم دیگه نمیخوام توی این چرخهی بیپایان گیر کنم.
«از اینکه تا اینجا با من همراه بودی، خیلی خوشحالم! این قدم اول برای من خیلی خاص بود و ممنونم که داستانم رو خوندی. حالا اگه دوست داری بدونی ادامه این مسیر چطور پیش رفت، اینجا رو ببین.» ادامه داستان
داستان کسب و کار
شروع بیزینس
جوانه لند
شروع جوانه لند
داستان زندگی
شکل گیری جوانه لند